طلیعه صبح
دختران و زنان ما به کجا می روید؟ آیا پیام ها و پیامدهای این آرایش های خود را می دانید؟ یا سر خود را در برف فرو کرده اید؟ دلم به حال پسران جوانانی می سوزد که می خواهند خوب بمانند اما با نگریستن به آن ها خود را می بازند و به گناه آلوده می شوند. چه بسیار خانواده هایی که تنها با این جلف بازی ها اینک دیگر صفا و صمیمیت خانواده شان رنگ باخته و اگر لبخندی میانشان رد و بدل می شود ساختگی است و درونی افسرده دارند!!! چرا خانواده های ما بعضا به طرز آرایش کردن جوانانشان حساس نیستند؟ آیا فکر نمی کنند که این رفتارها پیامدهای خطرناکی برایشان دارد. البته لابد برخی فکر می کنید ما از آن متعصب ها و امل ها هستیم. نه ما هم با آرایش خیلی معمولی و در حد عرف که جلف نباشد و دوست بفهمد و غریبه نفهمد مخالف نیستیم. حرف من اینه اگر برخی دوستان آرایش کردن را برابر آرامش داشتنشان می دانند چرا این قدر زیاده روی می کنند؟ و اگر برای جلب توجه می کنند چرا فکر نمی کنند که حق دیگران را ضایع می کنند؟ چرا ما این قدر خودخواه هستیم؟ حرف برای گفتن زیاد است...
آیا به حقیقت ما فلسه زیبایی را درک کرده ایم و یا فقط از دین همین را فهمیده ایم و بلدیم که خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد؟
اگر زیبایی را دوست داشتیم چرا اجازه نمی دهیم این زیبایی در روابط انسانی و اجنماعی ما شکل بگیرد ؟ آیا فقط زیبایی ظاهری مد نظر بوده؟ آن هم از نوعی که از پیراستن و زدودن زشتی ها پا را فراتر می گذارد و به تغییر شکل دادن و تغییر قیافه دادن می رسد؟ چرا نمی خواهیم در روابط انسانی مان آن چه اول به نظر می رسد زیبایی های کلام و گفتار و رفتار نمایان شود نه زیباسازی های تصنعی و ساختگی ظاهری؟