طلیعه صبح
دیروز بعد از مدتها رفتم زیارت قبور مطهر حضرات مجلسی(ره)، شاید دوستان اصفهانی مطلع باشند که مقبره ایشون جنب مسجد جامع اصفهان و البته بازار بزرگی در کنار آن واقع شده... از لابلای جمعیت باید می گذشتی و مراقب باشی به کسی برخورد نکنی، کوچه های مجاور و بازارهای تو در توی مسجد جمعه از جمعیتی غل می زد که همه آمده بودند تا خرید کنند و نو شوند و بالاخره به استقبال نوروز بروند...از میان جمعیت بالاخره گذشتم و خودم را به کوچه مجاور مقبره رساندم. برای من که شلوغی بازار را دوست ندارم اطراف حرم خلوت بود... جایی نشستم و مشغول شدم...آن طرف تر خانمی چنان گریه و تضرع می کرد که همه زایران متوجه وی شده بودند و برایش طلب استجابت دعا و صبر می کردند. با خود گفتم در این هیاهوهای شب عید خیلی ها هم گرفتاری هایی دارنن که فقط خودشان و خداوند از اون با خبره و ما و برخی ماها فقط دغدغه خودمان را داریم... متاسفانه برای برخی هامان عید و ایام نوروز شده علتی برای تفاخر، تفاخر لباس و لوازم منزل و ... راستی صله رحم با ارزش است و جای خود دارد ، اما اگر سری به خودمان بزنیم می بینیم این واژه باعث شده خودمان را و آنها که حتی درامد مکفی ندارند خودشان را برای شب عید به تکلف بیندازند...چرا از هر چیزی بتی می سازیم؟ راستی که بهار زیباست و جشن نوروز ستودنی! اما آیا انصافا این امور مورد رضایت خداست؟ برخی خانواده ها را می شناسم که تمام وسایل منزل را از فرش گرفته تا مبلمان و وسایل آشپزخانه نو می کنند و عوض می کنند. و البته برخی هم محتاج خوراک روزانه شان هستند.البته این دسته شامل افراد به ظاهر مذهبی هم می شود. آیا قدیم تر ها که عید می شد و این خبرها نبود لذت بیشتر نمی بردیم؟ صفای بیشتری نبود؟ و همه این ها برمی گردد به سبک زندگی ما
من فکر می کنم ماها-از شما بدور- خودمان را بیش از حد اسیر این چیزها کرده ایم و به نحوی در این کثرت گرایی ها گم شده ایم و هر چه در آن فرو می رویم اغنا نمی شویم... آیا گمشده ما در این هاست؟
و این که باید و باید نگرش خود را اصلاح کنیم....